Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین: دکتر مریم حسینی، استاد دانشگاه الزهرا، نخستین بار زنده‌یاد صمد موحد را در درس «گلشن راز» و کلاس استاد شیخ‌الاسلامی (رحمه الله علیه) می‌بیند. حسینی، درباره برادر کوچک‌تر استاد محمدعلی موحد می‌گوید: «او را انسانی سلیم‌النفس یافتم که بیشترین خدمت را به عارفان آذربایجان و به ویژه شیخ صفی‌الدین اردبیلی کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

» دکتر مریم حسینی به مناسبت درگذشت صمد موحد یادداشتی کوتاه در اختیار ما گذاشت که در پی می‌آید:

سال‌ها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب در بدخشان لعل گردد یا عقیق اندر یمن...

درگذشت دکتر صمد موحد مایه اندوه بسیار جامعه علمی ایران به ویژه آذربایجان است. نخستین آشنایی من با آثار ایشان در درس گلشن راز و کلاس استاد شیخ الاسلامی(رحمة الله علیه) بود. کتاب گلشن راز انتشار کتابفروشی طهوری اثری جامع و کامل بود با تصحیح و توضیح و مقدمه ایشان که در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران تدریس میشد و احتمالا هنوز تدریس میشود. سال 1391 هم توفیق داشتم تا دیدار کوتاهی با ایشان در شهر کتاب مرکزی داشته باشم به مناسبت نقد کتاب رساله سپهسالار. در آن جلسه او را همانند همه توصیفهایی که در این روزها از ایشان خواندم و شنیدم، فردی آرام و ساکت، موقر و سلیم النفس یافتم. همچنین به یاد میآورم هنگامی که کتاب مقامات حسن بلغاری را تصحیح میکردم متوجه آثار استاد صمد موحد در مورد عارفان آذربایجان شدم و از برخی کتاب‌های ایشان در نگارش مطالبی در مورد عارفان آذربایجان در تعلیقات آن کتاب استفاده کردم. در آن زمان بهتر از هر زمان دیگری متوجه دقت و موی شکافی استاد در مورد عرفان آذربایجان شدم. از جمله مطالبی که آن زمان در این باب برایم جالب به نظر آمد وجود پیرانی به نام بابا است که گاهی تعدادشان در زمان و مکان مشترک به هفتاد و اندی میرسد. این مشایخ پایبندی چندانی به آداب خانقاهی نداشتند و اغلب آنان شوریده و مجذوب بوده و گفتار و رفتارشان بیانگر تجارب معنوی و مکاشفات و مشاهدات ایشان بوده است. از جمله عارفان با عنوان بابا، می‌توان از بابا فرج وایقانی و بابامزید و بابا حسن سرخابی نام برد.

بیشترین آثار صمد موحد در راستای احیای عرفان آذربایجان بوده است. خطه‌ای عارفخیز که متأسفانه پژوهش‌های درخور آن کمتر صورت گرفته است. تلاش دکتر موحد در راستای شناساندن عارفان این سرزمین ستودنی است. چند تن از عارفان آذربایجان بیش از دیگران مورد توجه ایشان بودند. شیخ صفی الدین اردبیلی و شیخ شبستری صاحب کتاب گلشن راز که در تک نگاریهایی که در مورد ایشان نگاشته، به آنها پرداخته است. او همچنین مجموعه آثار شیخ محمود شبستری شامل گلشن راز، سعادت‌نامه، حق‌الیقین، مرآت‌المحققین، مراتب‌العارفین را تصحیح کرده و شرح داده و همچنین کتابی خواندنی درباره محمد شبستری با عنوان «عارفی با دو چهره» نگاشته است.

در کتاب شیخ صفی الدین اردبیلی از عارفان آذربایجان سخن رانده و اطلاعات ارزشمندی در مورد وی به قلم آورده است. همچنین از جمله تحقیقات استاد در این زمینه میتوانیم از کتاب سیری در تصوف آذربایجان نام ببریم که در این کتاب نیز نام برخی از عارفان آذربایجان همراه با شرح احوال و آثارشان آمده است. تسلط استاد به زبان عربی و همچنین عرفان ابن عربی ایشان را به ترجمه فصوص الحکم کشاند که بسیاری از صوفیان قرن هفتم به بعد تحت تأثیر مکتب وی بودند، به ویژه شیخ محمود شبستری که استاد موحد تحقیقات بسیاری در مورد وی و آثارش به ثمر رسانده است.

درگذشت این استاد فاضل کامل را به خانواده گرامی ایشان به ویژه جناب آقای دکتر محمدعلی موحد تسلیت می گویم. خدایش رحمت کناد و در بهشت جای دهاد.

کد خبر 809509 برچسب‌ها محمد علی موحد ادبیات کتاب - نویسندگان و پدید آورندگان

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: محمد علی موحد ادبیات صمد موحد گلشن راز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۴۵۱۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند

رابعه نه تنها به اربابان قدرت بی‌اعتنا است، بلکه می‌گوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود می‌داند! - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "برای مردان بهره‌ای است از آنچه کسب کرده‌اند و برای زنان نیز بهره‌ای است از آنچه کسب کرده‌اند." (سوره نساء؛ آیه 32) در نگاه دینی، زن و مرد علیرغم تفاوت‌های جسمانی، در زمینه مقام بندگی و کسب معرفت یکسان هستند. زن در این نگاه هرچند مسئول امور منزل است، اما می‌تواند در مراتب علمی و دینی به بالاترین درجات برسد.

نوع زندگی و طریقت حضرت خدیجه (س) و حضرت زهرا (س) و دیگر زنان صدر اسلام می‌تواند معرف نگرش دین به جایگاه زن مسلمان باشد. زمانی که جامعه عرب، دختران را زنده به گور می‌کرد، پیامبر (ص) نهایت تکریم و محبت را نسبت به دخترشان ابراز می‌کردند. حضرت فاطمه (س)  در کنار کارهای منزل، جلسات تفسیر قرآن برگزار می‌کردند و در زمینه اعمال عبادی هم در زمره بهترین بندگان خدا هستند.

اما متأسفانه تاریخ شاهد آن است که علیرغم سفارش اسلام به یادگیری علم برای یک مسلمان، بدون در نظر گرفتن مسئله جنسیت، زنان حتی پس از ورود اسلام به سرزمین‌های مختلف، همواره مورد ظلم قرار گرفته و جرأت ورود به عرصه‌های مختلف علمی را ندارند. زنان آنچنان در تنگنا قرار داشته‌اند که ما کمتر اثری از ایشان در تاریخ گذشته جوامع می‌بینیم. وقتی به تعریف عرفان توسط مشایخ آن نگاه می‌کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که در تعریف عرفان و در کسب مقامات عرفانی نیز نباید تفاوتی بین زن و مرد وجود داشته باشد.

خبرگزاری تسنیم با مرور بخش‌هایی از زندگی زنان عارف برگرفته از بخش‌هایی از مقاله زهرا خاکباز، استاد دانشگاه، به بررسی جایگاه و منزلت این عرفای اسلامی در طول تاریخ پرداخته است.

رابعه عدویه؛ عارفی که مردان دانشمند از محضرش درس گرفتند

در میان زنان عارف اهمیت رابعه عدویه (بصری) کاملاً مشهود است. سخنان و کارهای او در کتاب تذکرة الاولیا و دیگر متون نقل شده است و مردان بزرگی مانند حسن بصری با او مراوده داشته‌اند و از محضرش بهره می‌برده‌اند، که بسیاری از سخنان رابعه از این عارفان نقل شده است.

رابعه، عارفی بزرگ است و تأثیر بسزایی در عرفان اسلامی داشته است. رابعه،از ابتدای کودکی مورد احترام امیران بوده است؛ شبی که متولد شد، در خان پدرش از شدت فقر لباسی نبود که بر تن او کنند. عیسی رادان (امیر بصره) به پدر او پیغام می‌دهد که: «من خود آیم و به محاسن، خاک آستان تو روبم.»

دلیل این تواضع، رساندن پیغام رسول خدا(ص) به امیر، از طریق پدر رابعه است. پیغمبر(ص) در خواب به پدر رابعه می‌فرمایند:«این دختر سیّده‌ای است که هفتادهزار از امت من در شفاعت او خواهند بود. پیش عیسی رادان رو...» عیسی رادان که این خواب را می‌شنود، شخصاً به بالین رابعه حاضر می‌شود. درواقع از کودکی امیران دنیا خاکسار رابعه هستند.

اما این تواضع دوطرفه نیست. رابعه نه تنها به اربابان قدرت بی‌اعتنا است، بلکه می‌گوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود می‌داند! این حد بی توجهی به دنیا و مالکان دنیا در سایر اقوال وی نیز دیده می‌شود.

آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوی

نوشته شده روزی یکی از مشایخ بصره نزد رابعه شروع به بدگویی از دنیا می‌کند، رابعه به وی می‌گوید: تو دنیا را دوست داری که اگر دوست نداشتی، نیک و بد آن را به زبان نمی‌آوردی. «من احب شیئا، اکثر ذکره» و این حد اعلای اِعراض از دنیاست.

این نگرش رابعه فقط در کلام وی تجلی نیافته، بلکه در عمل نیز او یکی از بهترین نمونه‌های پرهیز از دنیاست. او به دلیل همین روی‌گردانی از دنیا، هیچ وقت حاضر به ازدواج نشد و طریقت دائمی او عدم توجه به جسم و پرورش روح بود. درباره قوت او آمده است که رابعه به روزی یک خرما  یا اندک پیه آبه‌ای قانع بود.

فاطمه نیشابوری؛ گمشده‌ای در عرفان اسلامی

یکی از اولیاء تصوف و عرفان فاطمه نیشابوری است. این زن در عالم عرفان و تصوف آنچنان مقامی دارد که جامی در نفحات الانس متذکر است که فاطمه دارای مقام ولایت بوده و می‌نویسد بایزید بسطامی دربار او و شوهرش می‌گوید: «یک زوج و زوجه دیدم که از مقامات عارفین و کمالات اهل یقین هرچه از آنها پرسیدم، جوابی دادند که دلیل خبرت و بصیرت آنها بود.»

ذوالنون مصری نیز در مقامات عرفانی این زن مانند بایزید بسطامی اظهار اعتقاد می‌کند. از این زن، با چنین درجه‌ای از عرفان، مختصر اطلاعاتی در دست است که از طریق آنها نمی‌شود جزئیات روحیات وی را متوجه شد.

خواهران بشر حافی؛ الگوی تقوا و پرهیزکاری

آنچه از رابعه، دربار عدم استفاده از روشنایی چراغ سلطان ذکر شد، در احوالات خواهر بشر حافی نیز آمده است؛ البته خواهران بشر، عارف بوده‌اند و در کتب احوالات عارفه‌ها، با عنوان «اخوات بشر حافی» اقوال و احوال ایشان ذکر شده است، اما این حکایت درباره یکی از آنهاست.

نقل شده است که زنی خدمت احمد حنبل رفت و عرض کرد: «تابستان بر بام پنبه می‌ریسم، به روشنایی مشعل سلطان. و کسان خلیفه می‌گذرند، به روشنایی چیزی رشته می‌شود. روا بُوَد یا نه؟» پرسیدند: «تو کیستی؟» گفت: «خواهر بشر بن حارثم.» احمد زار بگریست و گفت: «چنین تقوی از خاندان او بیرون آید.»

بشر حافی معترف است که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.

نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعی

کردیه دختر عمرو؛ بی اعتنا به ثروت دنیا

او از اهالی بصره یا اهواز بود. از او نقل شده است که گفت: «هیچ یک از صاحبان دنیا به جهت آنچه که داشتند، در نظرم بزرگ نیامد و هیچ مسلمانی را حقیر نشمردم.» و این نشان عرفان عمیق این بانوی عارف است.

اینکه انسان به کسی به خاطر مال و مقام احترام نگذارد و کسی را به خاطر فقر تحقیر نکند، نهایت زهدپیشگی است. ضمن آنکه این امر در دین مبین نیز توصیه شده است.

امام علی علیه السلام می‌فرمایند:«کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمایه‌اش برابر او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.»

حبیبه عدویه و نیایش‌های عارفانه‌اش

از احوال او چیزی در دست نیست. تنها ابن جوزی در صفة الصفوة شرح مختصری درباره‌اش نقل کرده است. در احوال او آمده است که برای نماز به پشت بام خانه می‌رفت و می‌گفت:«خدای من، ستارگان نمودار شدند و دیده‌ها در خواب شد و پادشاهان درهای خود را بستند و در تو باز است...»

این نوع نیایش با پادشاه پادشاهان، نشان از این دارد که امید اول و آخر خداست، اگر تمام درهای دنیا بسته شوند، باز در درحمت الهی باز است و این امر، حاکی از عظمت روح این عارف و بی‌توجهی‌اش به دنیای دون است.

کسی که این چنین با پروردگارش نیایش می‌کند، قطعاً دل به دنیا و اهل آن نداده است، و از همه، بجز خداوند، ناامید است. عرفان حقیقی چیزی جز این نیست.

عقلاء مجانین

یک دسته از عارفان، عقلاء مجانین هستند. عقلاء مجانین درواقع کسانی هستند که دنیا در نظر آنها تا آن حدی حقیر و بی‌مقدار است، که از بند عقل معاش بیرون می‌آیند و سخنان و افعالشان رنگ و بویی از دیوانگی می‌گیرد. معمولاً خوراک و پوشاک و شمایل ظاهری برای ایشان مهم نیست.

این دسته از عارفان را، شاید بتوان آزادترین عارفان نامید. بهلول، از معروف‌ترین عقلاء مجانین است و سخنان حکیمانه‌ای از او نقل شده است، اما کسی او را تنبیه نمی‌کند، چون گمان می کنند دیوانه است، اما تاریخ قضاوت می‌کند که ایشان معمولاً عاقل‌ترین افراد زمانشان بوده‌اند.

در میان زنان عارف نیز، عقلاء مجانینی وجود دارند، اما احوالات آنها مانند بهلول، با جزئیات و مفصل نقل نشده است. نام برخی از این زنان عارف بدون توضیح زندگی و اقوال آنها ذکر می‌شود.

ریحانه و الهه (از بصره)، ذکاره(از بغداد) و عافیه مشتاقه(از بصره) زنانی هستند که سلمی صفت والهه یا مجنونه را به ایشان می‌دهد. بیشتر زنانی که لقب والهه یا مجنونه داشته‌اند و نامشان در گروه عقلای مجانین آمده است، شاعر هم بوده‌اند و احساسات تند و شوق سوزان و بی‌پایان درونی خود را بی‌پروا بیان می‌کردند.

عارفه‌ای به نام تحفه نیز بوده است که در مورد او نوشته‌اند که او را در تیمارستان بستری کرده بودند. سری سقطی به طور اتفاقی به آن تیمارستان رفته بود و او را دید که دیوانه نیست، بلکه عارفه‌ای است شوریده. به او گفت از اینجا بیرون برو و او در جواب سری گفت: «آنکه حبیب دل من است مرا مملوک بعضی ممالیک خود گردانیده است. اگر مالک رضا شود، بروم؛ و الا صبر کنم.»

همچنین میمونه السوداء، از زنانی است که ابوالقاسم نیشابوری نامش را در ردیف عقلای مجانین ثبت است.

زنان دیگری مانند آسیه بغدادی، حیونه اهوازی، عوسجه واسطی، سلمونه و زهراء والهه نیز در کتاب نخستین زنان صوفی به عنوان عقلاء مجانین ذکر شده‌اند.

نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعی

عارفه‌های گمنام

اما در کنار زنانی که به عنوان عارف از آنها یاد و احوالات ایشان، هرچند مختصر ذکر شده است، باید از زنانی نام برد که در دایره عرفان گمنام هستند. زنانی که نامشان برده نشده است، اما پشتیبان عارفان نامدار بوده‌اند.

زن همواره در عرصه هستی و در همه جای جهان، فارغ از مکان و زمان بار سنگینی به دوش داشته است؛ زادن، پروردن و به بلوغ رسانیدن. قطعاً تأثیر بسیار مهم اندیشه و طریقت زندگی مادر بر فرزند، برای همه امری مسجل است. قطعاً هستند مردان عارفی که با شیر پاک مادرانشان، مست حب الهی شده، از منیت رهایی یافته‌اند.

در کنار مادران، همسران، خواهران و دیگر زنان اقوام نیز ممکن است بر عارفانی مؤثر بوده باشند. فارغ از مقوله تأثیرات مستقیم بر عارفان، صبر همسران برخی از ایشان به تنگدستی، و زندگی آنها با کسانی که از مال دنیا به گلیمی و خرده‌نانی اکتفا کرده‌اند، خود نوعی سلوک عرفانی است.

در کنار مادران و همسران، هستند زنان دیگری که در زندگی عارفان مؤثر بوده‌اند، همانطورکه بشر حافی می‌گوید که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.

البته نقش خواهران عرفا در زندگی ایشان شایان توجه است و در داستان‌های آنها خواهران مقامی اغلب بسیار مهم دارند. وقتی عارف بزرگی چون بشر حافی، تحت تأثیر یک زن پرورش یافته است، بعید نیست برخی عارفان نامدار، که اینک نامشان معرِّف عرفان اسلامی است، پرورده گمنامانی باشند که به خاطر جو غلط حاکم بر زمانشان و استبداد مردان، امروزه از احوالات ایشان چیزی در دست نیست.

زندگی و نقش زنان عارف در هاله‌ای از ابهام است

میزان و کیفیت حضور زنان در عرصه عرفان اسلامی، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. اما این مسجل است که زنانی در این زمینه فعالیت داشته‌اند که از میان ایشان فقط سخنان و کرامات چند تن نقل شده است و از بقیه زنان عارف، اطلاعات کافی در دست نیست.

هرچند اطلاعات محدودی از زنان عارف نقل شده است، اما در همان اطلاعات محدود، سخنان نغز و اعمال شایسته‌ای از این زنان مشاهده می‌شود. رابعه عدویه، فاطمه نیشابوری و اخوات بشر حافی زنان عارفی که حتی مطالعه اندک اطلاعاتی از ایشان روح را جلا می‌دهد.

در کنار بانوانی که به عنوان عارف شناخته شده‌اند، همسران، مادران، خواهران و زنانی که با عارفان مراوده داشته‌اند نیز بر شیوخ عرفان مؤثر بوده‌اند و مطالعه زندگی ایشان می‌تواند سرچشمه مطالعات جدیدی در زمینه عرفان اسلامی باشد.

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • وزیر فرهنگ و ارشاد با همتای آذربایجانی خود دیدار کرد
  • اسماعیلی با همتای آذربایجانی خود دیدار کرد
  • رونمایی کتاب دنیای کسی را عوض کرده ای در ارومیه
  • روش تهیه ترشی سیر به روش سنتی آذربایجانی
  • خانه موزه‌ای در تهران که نماد عقل و عشق است
  • استاد مطهری؛ فیلسوف یا متکلم؟!
  • زنگ خطر سقط جنین در جامعه
  • آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند
  • درخشش شطرنج باز خوزستان در مسابقات شهر‌های آسیا
  • واکنش بانک مرکزی به اظهارات میرسلیم/ عقل سلیم چه می‌گوید؟